کانون سنگرسازان بی سنگر کاشان و آران بیدگل

شناسنامه ایثارجهادگر شهید محمود چناری  

تاریخ تولد : ۱۳۳۹           

تاریخ شهادت              محل شهادت           مدفن  

۶۱/۳/۱۶                      خرمشهر             دارالسلام

      

زندگینامه شهید محمودرضا چناری

بسم رب الشهداء

الد الحیوه عقیده و جهاد

براستی زندگی آنگاه ارزش واقعی خودرا می یابد که سرتاسر آن تلاشی پیگیر در راه عقیده ای پاک و مقدس باشد آنانکه این معنا را دریافتند حسین گونه ره می پویند تا به عالیترین درجه تکامل که لقاءالله است میرسند اینان شهیدند و بر خود و جامعه شاهدند و محمود یکی از این مجاهدان بود . روز بیستم مرداد ۱۳۳۹ فرزندی سعید در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود پدر و مادرش از ایمان و ارادتی که نسب به ثامن الحجج داشته نام او را محمودرضا گذاشتند دوران کودکی و نوجوانی را با قلبی صاف و ایمانی پاک پشت سر گذاشت و در تمام دوران زندگیش کوچکترین انحرافی از اسلام نداشت . محمودرضا سراسر پاکی و ایمان بود از نگاهش مسئولیت و، از چهره اش روحانیت و از همه وجودش تعهد به اسلام می بارید بسیار قاطع بود و به قوانین مکتبش سرسختانه معتقد بود . در دوران انقلاب جزء اولین کسانی بود که فعالانه در تظاهرات و پخش اعلامیه و نوارهای امام پیشقدم می شد بسیار فداکار و فعال بود از مصدوم یا فداشدن باکی نداشت در سال ۵۷ با حمله وحشیانه عمال رژیم به دبیرستان امام خمینی در حالیکه دوستانش را به مقاومت دعوت می کرد بالاخره به دست مأمورین می افتد و به سختی مضروب شده و هر دو دستش می شکند اما جان محمود آرام نمی گیرد . پس از باز کردن گچ دستش فعالیت را پرشورتر ادامه می دهد بعد از گرفتن دیپلم در جهاد سازندگی کاشان فعالانه به خدمت مشغول می شود و چه فداکاریهای صادقانه ای از خود در این ارگان انقلابی نشان می دهد پس از مدتی فعالیت خالصانه در جهاد مشتاقانه به سربازی دولت اسلامی می شتابد و با شروع جنگ تحمیلی داوطلب اعزام به جبهه می شود اما چون در کار خدمات بوده به درخواست او موافقت نمی شود ناچار خود را به قسمت عملیات منتقل می کند و عازم جبهه می شود محمود سرباز واقعی امام زمان (عج) بود پس از دلاوری های فداکارانه در جبهه سوسنگرد یک چشم خود را تقدیم راه رهبرش می کند و مدتی در بیمارستان اصفهان بستری می گردد . بعد از مرخصی از بیمارستان به خدمت یکی از ارگانهای انقلابی قم درمی آید اما روح آزاد و بلند پرواز او پشت میز نشستن را نمی پذیرد محمود همچون پرنده ای عاشق از قفس می گریزد و درست هنگامی که تصمیم به استخدام دائم او گرفته می شود محمودرضا تقاضای استعفا می کند این استعفا همراه با تقدیرنامه ای از زحمات و خدمات ایثارگرانه اش پذیرفته می شود و محمود بار دیگر به خانه می آید و با یک چشم روزها را به مطالعه ، عبادت ، و روزه داری و شبها را به شب زنده داری و استغاثه های شبانه همچون رهبرش می گذراند تا دوباره همراه یک گروه از بسیج به جبهه می رود . در آنجا بخاطر چشم او با رفتنش به خط مقدم مخالفت می کنند اما این جانباز با سرسختی اصرار می ورزد تا اینکه به جبهه شوش اعزام می شود . در عملیات فتح المبین حماسه می آفریند جلو می رود به خدا نزدیک می شود و بدنبال آن در مرحله دوم عملیات بیت المقدس از ناحیه شکم و پشت بسختی مجروح می گردد. به بیمارستان تبریز و سپی به تهران منتقل می شود شکم پاره پاره اشچندین مرتبه تحت عمل جراحی قرار می گیرد ( و دراین روزهای پردرد حتی یک آخ نمی گوید و تنها آهنگ دردهایش نام مهدی است که مرتب بر لب دارد در ساعات آخر عمرش حضرت مهدی (عج) را  می بیند و در حالیکه از رنجهای زیاد همچون گوهری پاک گشته صبح روز ۱۶/۳/۶۱ در صف شهیدان قرار می گیرد و به دیدار خدایش می رود . این شهادت دلاورانه بر این جوان پاک و مؤمن به قول دوستانش سرباز واقعی امام زمان مبارک باد چرا که او به آرزوی دیرینه اش به چشم انداز روزهای استغاثه اش به هدف و آرمان خدائیش و به خواهش قلبی اش رسید .او محمود بود و سرتاسر صفات حمیده .چه زندگی مسئولانه و چه مرگ شرافتمندانه ای داشت و جز شهادت و رسیدن به لقالله چیزی زیبنده این پرنده عاشق نبود .

والسلام

وصیت نامه شهید محمودرضا چناری

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله  وانا الیه راجعون ، ما از آن خدائیم و عاقبت بسوی او بازمیگردیم ، پس چه بهتر که این رفتن با کوله باری از شرافت و با نشان شهادت باشد.

بارالها ترا شکر و سپاس بیکران که رهبری چون خمینی عزیز به ما کرامت فرمودی که اگر او را نمیدادی در آن بیراهه ای که برایمان تدارک دیده بودند هلاک میشدیم و در روز جزا هم با آن ریزه کاریهای در حساب کشی روسیاه بودیم .

خدایا، تو شاهد بوده ای که همواره به فکر رسیدن به تو و ترس از آتش دوزخت بوده ام و از تو خواسته ام که ما را از آتش جهنم دور نگاه داشته و با صالحین و شهدا محشور فرمائی تا نه به بهشت به لقاء تو برسیم .

خالقا، تا آنجا که نفس اجازه دهد ترا شکر که به من توفیق خدمتگزاری به این جمهوری اسلامی را عطا فرمودی. امیدوارم به مصداق آیه شریفه “ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم بان لهم الجنه یقاتلون …” خداوند جان ناقابل مرا خریده در قبال آن لقاء خودش و زیارت حسین عزیز و علی اکبر و فاطمه (س) را نصیبم گرداند کل یوم عاشورا کل ارض کربلا . بحق که این زمین پاک و مقدس کمتر از کربلا نیست و امام امت ما جز حسین زمان و سربازان باایمان ما جز یازان باوفای امام حسین (ع) نیستند .درود خدا نثار شهیدانی که در صف واحد علیه دشمنان خدا و خلق مسلمان به دیدار خدایشان شتافتند چه آنها که در مبارزه رودررو به دست دشمنان اسلام شهید شدند و چه آنانی چون مطهری ها و ۷۲ تن شهدای ۷ تیر و بهشتی مظلوم و دستغیب ها که ناجوانمردانه بدست منافقین کوردل به خاک و خون غلطیدند یادشان گرامی و راهشان مداوم و پرتحرک باد .

من کمتر از آنم که به ملتم پیامی بدهم اما چند توصیه :

به جوانانی که در این زمان حساس وقت گرانبهای خود را صرف کارهای ناشایست مانند ایستادن بی مورد در کوچه و خیابان و تفریحات ناسالم دیگر میکنند هشدارشان باد ، که این ساعات و دقایق و کوچکترین عملتان نزد خداوند تعالی ثبت و ضبط است آیا بهتر نیست که لحظات عمرشان را در راه سعادت واقعی خود و در نتیجه پیشرفت جوامع مسلمین و خصوصا این جمهوری اسلامی که ثمره خون هزارها شهید و ……….. و دست آورد رهبری ای پیمبرگونه اما خمینی مدظله است بگذرانند؟

گرچه بحمدلله خون سربازان اما مهدی(ع) بسیاری از جوانان را به راه راست هدایت کرده است اما از خدا می خواهم به عظمت لحظه های دردناک اسیران دربند آن عده باقیمانده را هم بیدار کند.

موضوع دیگر: مسئله آگاهی است که باید خودمانرا به ان مجهز نمائیم و به عنوان یک زیربنای تفکر این را متوجه باشیم که هر چه داریم در مرتبه اول عنایات پروردگار و سپس از رهبریهای خدیمانه این رهبر عزیز می باشد.

توصیه دیگر: کمک و حمایت همه جانبه از دولت مکتبی که مقاد واقعی امام است می باشد که بر همه فرض و واجب است اگر چنین کردید خداوند یار و یاورتان خواهد بود ، ما نیز خون خود را تقدیم میکنیم و خواهیم کرد تا این نهال تازه پای جمهوری اسلامی رشد کرده و اسلام عزی پایدار و جاویدان بماند .

امیدوارم که خداوند حی قیوم خون ما را قابل این مکتب بداند .

مادر عزیزم اگر توفیقی حاصل شد و رهبر را زیارت کردی سلام مرا ب او برسان و از جانب من به او بفرما که حتماً برایم از خداوند طلب مغفرت نموده و دعا کند تا خدا مرا با شهدای کربلا محشور فرماید.

مادر و پدر عزیز و خواهران و برادران اگر نتوانستم شما را ببینم مرا ببخشید در اخر از خانواده و دوستان و اشنایان طلب بخشش نموده و از آنها میخواهم در دعاهاشان مرا فراموش نکنند .

امیدوارم در محضر خداوند تبارک و تعالی روسپید و سرافراز باشیم .

به امید پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم آن تا ظهور مهدی و با ارزوی سلامتی و طول عمر برای رهبرم امام خمینی تا آن موقع ان الصبح بقریب و پیروزی نزدیک است .

والسلام محمودرضا چناری ۶۰/۱۲/۲مطابق ۱۴۰۲/۴/۲۶